عیدفطرمبارک
تولد آرتین جونم
دیشب تولد پسر داییم آرتین بود . خیلی خوش گذشت ...
نویسنده :
مامانی
14:53
عید۹۶
پاستیل خوشمزه
آرتینی
ربات
من تارا هستم ربات نی نی وبلاگ رو آزمایش میکنم
نویسنده :
مامانی
11:37
من و ارتین
دیشب دایی وحید و اجی سحر و ارتین اومده بودند به خانه ی ما من هرکاری میکردم ارتین ادای من رو در میاورد من اومدم روی پله های اتاقم دراز کشیدم اون هم اومد دراز کشید من پاهامو بالا پایین میکرم اون هم پاها شو با من هم زمان میبرد بالا و پایین بعد من خنده ام گرفت اون هم الکی می خندید گفتم ارتین پیراهن ارین رو در بیار ارین ارتین پیراهن پسر داییم رو پوشیده بود من عصبانی شدم گفتم ارتیننننننننننن پیراهن ارین رو در بیار ارتین گفت نه نه نه نه نه
نویسنده :
مامانی
7:46
دخترای گل روزتان مبارک
سفر به یاسوج
ما یک شب رفتیم خونه خاله مرضی بعد فردا صبح مامانم به خاله مرضی گفت که بریم خونه مامان جون اینا بعد من و اشکان گفتیم بریم به یاسوج بعد خاله مرضی زنگ زد به مامان جون گفت بیایین بریم یاسوج بعد از بهبهان اومدیم گچساران خونه اجی سحر ناهار خوردیم بعد ظهر ساعت 4 راه افتادیم حدود شیش و نیم رسیدیم . بعد فردا صبح رفتیم سی سخت خیلی شلوغ بود برگشتیم نزدیکای سی سخت یک رود خونه بود رفتیم اون جا بعد من واشکان اب بازی کردیم بعد دمپایی منو اب بردش. ...
نویسنده :
مامانی
14:39