شاهدخت تاراشاهدخت تارا، تا این لحظه: 16 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره
بهنود جانبهنود جان، تا این لحظه: 6 سال و 19 روز سن داره

دخترم تارا ***پسرم بهنود

من و ارتین

دیشب دایی وحید و اجی سحر  و ارتین اومده بودند به خانه ی ما من هرکاری میکردم ارتین ادای من رو در میاورد من اومدم روی پله های اتاقم دراز کشیدم اون هم اومد دراز کشید من پاهامو بالا پایین میکرم اون هم پاها شو با من هم زمان میبرد بالا و پایین بعد من خنده ام گرفت اون هم الکی می خندید گفتم ارتین پیراهن ارین رو در بیار ارین ارتین پیراهن پسر داییم رو پوشیده بود من عصبانی شدم گفتم ارتیننننننننننن پیراهن ارین رو در بیار ارتین گفت نه  نه  نه  نه  نه  
28 ارديبهشت 1396

سفر به یاسوج

ما یک شب رفتیم خونه خاله مرضی بعد فردا صبح مامانم به خاله مرضی گفت که بریم خونه مامان جون اینا بعد من و اشکان گفتیم بریم به یاسوج بعد خاله مرضی زنگ زد به مامان جون گفت بیایین بریم یاسوج بعد از بهبهان اومدیم گچساران خونه اجی سحر ناهار خوردیم بعد ظهر ساعت 4 راه افتادیم حدود شیش و نیم رسیدیم . بعد فردا صبح رفتیم سی سخت خیلی شلوغ بود برگشتیم نزدیکای سی سخت یک رود خونه بود رفتیم اون جا بعد من واشکان اب بازی کردیم بعد دمپایی منو اب بردش. ...
10 مرداد 1395