شاهکار مامانم
به نام خدا
نگارش : 7/2/92
سلام عزیزکم
این پست رو به درخواست خودت برای آجی رها گذاشتم
دوسه روز پیش نازنین دختر همسایه رو آوردی خونه و گفتی مامان ببین منم از این لباسهایی که نازنین دوخته میخوام (چشم و هم چشمی بین تو و نازنین در المپیکه)
گفتم چشم دخملم برات میدوزم / خیاطی رو در حد یه بخور و نمیری بلد بودم و خیلی وقت بود طرف چرخ خیاطی نرفته بودم دیدم فرصت خوبیه دستی گرم کنم
خلاصه یه پارچه خنک تابستونه از همون رنگ و همون جنس خریدیم و آوردیم خونه / فرداش بعداز راست و ریس کردن کارها ساعت 9 نشستم پای دوخت و دوز و تا ساعت 11 و 30 دقیقه شب تمومش کردم.
اتوش زدم و آویزون کردم تو کمدت و به بابا سپردم نه یه وقت صبح که میره مهد نشونش بدی چون در اون صورت محال بود لباس دیگه ای بپوشی و از ذوقت با همین لباس تو خونه ای میرفتی مهد
فردا بعداز اینکه از مهد برگشتی زنگ زدی به من و با خوشحالی فراووووووووووووووان گفتی مامان جونم دستت درد نکنه خیللللللللللللللی خوشگله و خیلی خوشحالم کردی (طفلک مجبوره از شاهکار مامانش تعریف کنه ) قابل دختر گلم رو نداره عزیزم من برای خوشحالی تو جونمو میدم فدات بشم
امروز عصری هم اصرار کردی عکسهاتو برای آجی رها بذارم تا اونم ببینه / کلا از هرچی ذوق زده میشی اولین نفری که دوست داری تو خوشحالیت شریک باشه آجی رهاست .
آجی رها اینم عکسهای دختر عزیزمن / (تعریف کن روحیه ام بره بالا استعدادم شکوفا بشه ، یه وقت نزنی تو ذوقم ها !!!!)
و در پایان تولد فاطمه خانم گل بابا رو تبریک میگم و از خداوند بزرگ میخوام که همیشه سالم و سلامت زیر سایه پدر و مادرش زنگی کنه
این کارت تبریک رو هم از طرف ما بپذیرید