شاهدخت تاراشاهدخت تارا، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه سن داره
بهنود جانبهنود جان، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

دخترم تارا ***پسرم بهنود

بابایی برای روز پدر برات هیچی نخریدیم ها!!!!!!!!

1391/3/17 13:16
نویسنده : مامانی
610 بازدید
اشتراک گذاری

من و تارا روز شنبه یعنی دو روز قبل از روز پدر رفتیم بازار و برای همسری هدیه

روز پدر گرفتیم. موقع برگشتن گفتم تارا مامانی به بابایی چیزی نگی ها! تا روز

پدر برسه و اونوقت سورپرایزش کنیم . اونم گفت باشه هیچی نمیگم، خلاصه

گذشت و شب وقتی که زمانبرگشتن پدر خانواده نزدیک میشد دخملی دوید

اومد پیش من و گفت مامان چیزی بهش نمیگم فقط بذار بگم که هیچی برات

نخریدیم!!! گفتن ننننههههه نکنه اینو بگی ها؟؟؟؟؟؟؟ ظاهراً قبول کرد ، وقتی که

باباییش اومد یه نیم ساعتی با چشم غره و اخم و اینها نگهش داشتم تا مبادا

حرفی بزنه اونم مدام با پوزخند و ایما و اشاره میگفت بگم ...بگم !!!

خلاصه به محض اینکه من رفتم تو آشپزخونه و چشم منو دور دید یهو عقده ای که

روی دلش مونده بود رو خالی کرد و گفت بابا بابایی من و مامان برای روز پدر برات

هیچی نخریدیم ها!!!؟؟؟؟

نننههههه تــــــــــــــــــــارررررااااااااا باااااااامنننننن اینکارو نـــــکـــــن!

میخواستی اینم بگی که تو کمد هم قایمش نکردیم!! گفت آره... من: برو برو هدیه رو بیار بدیم به بابایی و خیال خودتو راااااااحـــــــــــت کن ، نتیجه اخلاقی: هروقتی میخوای چیزی رو قایم کنی به بچه چیزی نگو!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)