سیزده به در
به نام خدا
نگارش: ٢٩/١/٩٢
سلام و درود به تارای عزیزم
امروز میخوام خاطرات و عکسهای سیزده به در امسال رو برات ثبت کنم . برای این تا حالا طول کشید چون منتظر بودم که عکسهای دوربین عمو مهدی به دستم برسه
خوب کجا بودیم ؟
آهان رفته بودیم عروسی دایی وحید ، جونم برای دخملی خودم بگه تا روز ١٢ فروردین همونجا خونه بابای من موندیم و عصر دوشنبه برگشتیم خونه مون بعداز خالی کردن چمدونمون و رتق و فتق امور منزل ، من و بابا مشغول شستن حیاط بودیم که عمه صغری زنگ زد و گفت دوتا از عموها با خانواده اومدند اینجا شما هم بیایین تا فردا دور هم باشیم و بریم سیزده به در .... خلاصه گرد راه از سرو رومون تکوندیم و راهی خونه عمه شدیم. شب دورهم جمع بودیم و حسابی خوش گذشت.
صبح ساعت هفت بلند شدیم و طبق معمول سریع بیدار شدی و دور ور ساعت 8 زدیم بیرون و رفتیم به سوی طبیعت زیبای اطراف شهرمون یه منطقه زیبا به اسم گناوه لری که خیلی سرسبز و قشنگ بود.
بعداز اینکه جاگیرشدیم من که عشق آتش درست کردنم رفتم و با کمک تو و بقیه بچه ها هیزم جمع کردیم و یه آتیش خوشگل به پا کردیم بعدش هم یه نیمروی دودی بسیار خوشمزه روی آتش درستیدم و همه با هم صبحونه خوردیم.
خلاصه یه دل سیر تو طبیعت بکر و زیبا گشتیم و بازی کردیم و البته ترقه هایی رو که از شب چهارشنبه سوری مونده بود رو بردیم بالای تپه و همه اشو منفجر کردیم از این کوچولوها بودند صدای زیادی نداشتند . عصرش هم برگشتیم خونه ولی خیلیها چادرزده بودند و قصد داشتند شب رو همونجا بیتوته کنند... خووووووووووووووش به حالشون
افراد حاضر در سیزده به در امسال:
عمه صغری و بچه هاش و سه تا عروسش - عموکرم وخانواده-عمو غلامرضا و خانواده - عمو علیرضا و خانواده و خودمون
دیگه وقت ندارم زیاد بنویسم عسلکم بریم سراغ عکسها تو ادامه مطلب:
رضا جان
فرنازی
روز چهاردم هم که من و بابایی سرکار بودیم و چون کسی پیشت نبود با خودم بردمت سرکار که خیلی خوشت اومد و همه اش در حال گل چیدن از تو محوطه بودی یه گلدون رزهای خوشگل همه رنگ برام آوردی
این عکسها هم موقع برگشتن به خونه ازت گرفتم
چه ژستی هم گرفتی با عینک مامان !!!
مامان فدات
نه اینکه بعداز این عکسها بردم موهاتو کوتاه کردم برای همین همه این عکسها رو گذاشتم چون خیللللللللللللی موهاتو دوست داشتم قربون اون موهای خوشگلت برم من بووووووووووووووس