برگ سبزی تحفه درویش
به نام خدا
نگارش: 24/4/92
سلام گلبرگ گل یاسم
دخترگلم اینروزها به خاطر ماه رمضون اصلاً وقت نمیکنم برات پست تازه بذارم. البته ناگفته نمونه سحر روز جمعه تا 6 صبح نشستم و برات یه پست پرو پیمون نوشتم که بازهم همون مشکل دفعه قبل پیش اومد و همه اش پرید!!!!!!!
این پست مختصر هم برگ سبزی است تحفه درویش ....
الان که دارم مینویسم مثل یه خانوم کدبانو شال زدی و با دوستت رفتی سوپری سر کوچه برای مامان خرید کردی و برگشتی
اینم بگم هفته قبلی که رفتیم نون گرفتیم سه هزارتومن اضافه پول رو از من گرفتی و گفتی بذار من بقیه شو بذارم تو کیفم آخه من پول ندارم ! وقتی هم رسیدیم خونه من رفتم سراغ آشپزی و شماهم جلوی درحیاط پیش دوستات بودی /یه نیم ساعت بعد برگشتم و دیدم نیستی ؟!! یه کم منتظر موندم و دیدم بـــــلــــــه خانوم داره ازمغازه برمیگرده و یه ایل هم دنبالشه
تانگو خانومی مادرخرج شده ودوستان رو جمع کردی و بردی مغازه به صرف بستنی دعوتشون کردی !!! بیخال جیب مامان ... همچین با اقتدار و سربالا مثل این فاتحان جنگی با لشکرت داری برمیگردی
بذارببینم دیگه چی یادم میاد
اهان همون روز که عمو اینا رفتند ماهم شبش دعوت شدیم عروسی حسین پسرعمه بزرگه من
وقتی میخواستیم راهی بشیم و بابایی اومد بغلت کرد و داشت باهات خداحافظی میکرد که یهو احساساتت گل کرد و زدی زیر گریه که من نمیرم میخوام پیش بابایی باشم !!! وقتی دایی وحید اومد دنبالمون تو ماشین دوباره اشکات جاری شد و .... و جالب اینکه بعداز دوروز که میخواستیم از خونه بابابزرگ برگردیم خونمون دوباره اونجا التماس میکردی که توروخدا همینجا بمونیم !!!
بقیه شو هم به روایت تصویر تو ادامه مطلب میذارم ....
اینجا رفتیم بازار و اصرار کردی که پیتزا برات بگیرم و همونجا هم باید بشینیم تا بخوریش
اینم تولد تبسم جان دوستته که رفتیم و خیلی بهت خوش گذشت
و در پایان دوتا از هنرنمایی های مامان و زن عمو که تو اون مدتی که پیشمون بودند غذاهای جدید رو باهم تجربه میکردیم
دست گل دست اندرکاران وب آشپزیهای مامانم/درد نکنه خیلی کارشون درسته
این یکی کباب حسینی که خیلی خوشمزه بود
اینم یه نوع ماهی شکم پره که فوق العاده بود
درپایان از همه شما دوستانی که فرصت نمیکنم بهتون سر بزنم عذرخواهی میکنم ایشالا سرفرصت خدمتتون میرسم **دوستون دارم زیاد بوووووووووووووووس**