شاهدخت تاراشاهدخت تارا، تا این لحظه: 16 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره
بهنود جانبهنود جان، تا این لحظه: 6 سال و 30 روز سن داره

دخترم تارا ***پسرم بهنود

برگ سبزی تحفه درویش

1392/4/24 20:10
نویسنده : مامانی
1,420 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

نگارش: 24/4/92

سلام گلبرگ گل یاسم

دخترگلم اینروزها به خاطر ماه رمضون اصلاً وقت نمیکنم برات پست تازه بذارم. البته ناگفته نمونه سحر روز جمعه تا 6 صبح نشستم و برات یه پست پرو پیمون نوشتم که بازهم همون مشکل دفعه قبل پیش اومد و همه اش پرید!!!!!!!

این پست مختصر هم برگ سبزی است تحفه درویش ....

الان که دارم مینویسم مثل یه خانوم کدبانو شال زدی و با دوستت رفتی سوپری سر کوچه برای مامان خرید کردی و برگشتی قلب

اینم بگم هفته قبلی که رفتیم نون گرفتیم سه هزارتومن اضافه پول رو از من گرفتی و گفتی بذار من بقیه شو بذارم تو کیفم آخه من پول ندارم !  وقتی هم رسیدیم خونه من رفتم سراغ آشپزی و شماهم جلوی درحیاط پیش دوستات بودی /یه نیم ساعت بعد برگشتم و دیدم نیستی ؟!!  یه کم منتظر موندم و دیدم بـــــلــــــه خانوم داره ازمغازه برمیگرده و یه ایل هم دنبالشه تعجب

تانگو خانومی مادرخرج شده ودوستان رو جمع کردی و بردی مغازه به صرف بستنی دعوتشون کردی !!! بیخال جیب مامان ... همچین با اقتدار و سربالا مثل این فاتحان جنگی با لشکرت داری برمیگردی گاوچران

بذارببینم دیگه چی یادم میاد متفکر

اهان همون روز که عمو اینا رفتند ماهم شبش دعوت شدیم عروسی حسین پسرعمه بزرگه من

وقتی میخواستیم راهی بشیم و بابایی اومد بغلت کرد و داشت باهات خداحافظی میکرد که یهو احساساتت گل کرد و زدی زیر گریه که من نمیرم میخوام پیش بابایی باشم !!! وقتی دایی وحید اومد دنبالمون تو ماشین دوباره اشکات جاری شد و ....   و جالب اینکه بعداز دوروز که میخواستیم از خونه بابابزرگ برگردیم خونمون دوباره اونجا التماس میکردی که توروخدا همینجا بمونیم !!!تعجب

بقیه شو هم به روایت تصویر تو ادامه مطلب میذارم ....

 

 

اینجا رفتیم بازار و اصرار کردی که پیتزا برات بگیرم و همونجا هم باید بشینیم تا بخوریش

 

اینم تولد تبسم جان دوستته که رفتیم و خیلی بهت خوش گذشت

 

 

و در پایان دوتا از هنرنمایی های مامان و زن عمو که تو اون مدتی که پیشمون بودند غذاهای جدید رو باهم تجربه میکردیم

دست گل دست اندرکاران وب آشپزیهای مامانم/درد نکنه خیلی کارشون درسته

این یکی کباب حسینی که خیلی خوشمزه بود

اینم یه نوع ماهی شکم پره که فوق العاده بود

 

درپایان از همه شما دوستانی که فرصت نمیکنم بهتون سر بزنم عذرخواهی میکنم ایشالا سرفرصت خدمتتون میرسم **دوستون دارم زیاد بوووووووووووووووس**

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (32)

خواهرفرناز
24 تیر 92 20:56
سلام رویا جون بالاخره اومدین دلمون ترکید
خیلی خوشخالم
به به چه غذاهای خوشمزه ای دلمون اب افتاد
خوش بگذره همیشه
التماس دعا


سلام فاطمه جونم /خدا نکنه / ایشالادل مهربونت همیشه تپنده باشه
مامان آناهیتا
25 تیر 92 14:12
سلام عزیزم دلم براتون تنگ شده بود کلی خندیدم از جریان بستنی
ولی چقدر به خودش افتخار کرد

نوش جونت خاله پیتزای باحالی بود مگه نه




سلام گلم قربون دل مهربونت بوووووووووووووس
MASOUD
26 تیر 92 1:36
سلام .برا تبادل لینک مزاحم شدم اگه مایلی منو باعنوان

کاردستی▌ هنر تا و کاغذ▌

بلینک بعد خبرم کن تا با عنوان دلخواهت بلینکمت! با تشکر.چشمگیر


لینکتون نمودیم
مامان آناهیتا
26 تیر 92 3:49
خصوصی عزیزم


دست گلت درد نکنه ممنون بانو
مامان ترنم
26 تیر 92 9:02
خيلي با نمك بوده . پول گرفته و سريع براي خودش دوستاشو دعوت كرده.



دوستان ناباب که میگن اینه!!!
مامان ترنم
26 تیر 92 9:03
تو اين ماه رمضون با زبون روزه آخه اينا چيه مي‌زارين توي وبلاگتون آخه.


میخواییم ملت وسوسه کنیم ببینیم که میتونه مقاومت کنه ؟ هههههههههههههههه
مامان مرضیه
26 تیر 92 10:09
سلام عزیزم خوبی تارا جونم چطوره چشم خانمی همین روزا میرم سایزای مختلفشم هست بیشتر دایره ایی و عروسکیشو دیدم ولی باز میرم براتون سوال میگیرم درمورد گلاله : گلاله یه گیاهه که پر تیغه که تابخوای پاکش کنی بخوریش هزار جای دستتو زخمی میکنه نمیدونم شاید شما به اسم دیگه بشناسینش ولی شنیدم بعضیا بش میگن کنگر البته نه اون کنگر که تو غذاهامون میزاریما ولی خیلی خوشمزس حتما امتحان کن.درمورد سایز عکسام که خیلی اذیت میشم تا بخوام سایزشونو کوچیک کنم دانلود نمیشن برنامه خاصیم نداره کلید راستو میزنم بعد editبعدم بقیه مراحل خوشحال میشم یه راه حل اسونترو امتحان کنم.


سلام گلم خیلی لطف میکنی البته ببخشید تو این ماه رمضونی و زبون روزه انداختمت تو دردسر
مامان مرضیه
26 تیر 92 10:13
اون ماهی شکم پررو خوب اومدی خیلی دوس دارم. نوش جــــــــــــــــــــــــــون.


بفرمایید نوش جونتون
مامان آرشيدا قند عسل
26 تیر 92 10:28
جانممممم دخترمون آنقدر بزرگ شده كه دوستاش رو به بستني دعوت ميكنه ، دستت درد نكنه ولي خو حواست به كيف پول مامان جانت هم باشه من عاشق اين قلبهاي پاكتون و اشكهايي كه پر از صداقت و محبتتونه هستم
آخه اينا چيه ميذاري رؤيا جان نميگي ما اداره ايم بعد روزه ايم بعد گرسنمون ميشه بعد دهنمون آب ميفته بعد طاقتمون كم ميشه بعد شيطون ميره تو جلدمون بعد ممكنه.......


آره چرا دعوت نکنه ؟ کیف پول مامان هست سوپری هم نزدیک دوستان هم که جمع
خوووو برو بخور چرا میذاری شکم بیچاره گرسنگی بکشه آی کیف میده یواشکی بری یه چیزی بخوری کسی هم نمیبینه برو برو (ستاد وسوسه های شیطانی)

مامان سونیا
26 تیر 92 10:41
آفرین به این دختر که حسابی خانم شده و برای مامانی میره خرید میکنه تازه مادر خرج میشه و برای دوستاش بستنی میخره

به به عجب غذایی درست کردی رویا جون هزار ماشالله توی همه چی هنرمندی نقاشی خیاطی آشپزی

نماز روزتون قبول ما رو هم از دعای خیرتون بی نصیب نگذارید

رویا جون برای اینکه هر بار همه زحمتت به هدر نره وقتی کی پست رو نوشتی قبل از ارسال یک کپی ازش بگیر توی ورد و بعد سندش کن که اگر پرید یکی از باشه و دوباره ارسال کنی البته اینطوری فقط متنت قابل استفاه است وعکسها رو باید مجدد اپلود کنی
و کار دیگه اینکه از اول توی ورد متنت رو تایپ کن و سیوش کن بعد کپی بگیر بیار اینجا و تغیرات لازم رو انجام بده و سندش کن من همیشه این کار رو میکنم و در ضمن یک نسخه ورد هم از تمامی پستهام دارم که اگر یک روزی به هر دلیلی وبم حذف شد خاطرات رو یک نسخه ازش دارم به نطرم این کار خیلی خوبیه وزحماتتون هدر نمیره

سلام دستت درد نکنه بابت راهنماییت عزیزم / واقعا فکر خوبیه اگه یه نسخه تو ورد داشته باشیم
آشپزیم اونقدرها خوب نیست هرازگاهی غذاهای جدید رو تو وب امتحان میکنیم
مامان تارا و باربد
26 تیر 92 12:55
آخه چه مهربون بستنی داده به دوستاش واقعا که مهربونه
همیشه به مهمونی و سفر میگم کلا بچه ها اینرسیشون بالاست هر جا کهع باشن اگه بخوان برن گریه زاری راه می اندازن واقعا چرا؟
چه غذاهایی دستتون درد نکنه حتما خیلی خوشمزه بوده
طاعات و عباداتتون قبول حق


سلام عزیزم طاعات شما هم قبول باشه
نه به اون گریه اولش نه به اون نیومدن آخرش تو کاربچه ها موندیم والله
مامان فافا
26 تیر 92 15:17
سلام عزیزم.عجب دختر دست و دل بازی
مامانی باید بهش افتخار کنید که اینجوری از کیسه خلیفه میبخشه
احساساتی هم که هست



سلام گلم خوبی ؟ فافایی چطوره؟
آره دیگه جیب مامانه !!!
خواهر فرناز
26 تیر 92 16:03
سلام
با 3تاپست جدید به روزیم



چشم خدمت میرسیم
هدیه خدا- فریماه
27 تیر 92 11:51
عزیزم تارا خانوم بزرگ شده مادر خرج شده. خدا به جیب بابا و مامان رحم کنه.


آره والله
مامان آوا
27 تیر 92 18:02
تارا خانم اوای منم همیشه همین جوره به زور باید ببرمش بیرون به زو رهم باید بیارمش خونهاز دست شماها ما چه کنیم


باید به هر سازشون برقصیم دیگه ... کردی ... بندری ... هندی و...
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
27 تیر 92 20:19
چه فونت خوشگلی ...

سر فرصت مناسب میرسم خدمتتون رویا جونی ...


درخدمتیم بانوجان
مامان پریسا
27 تیر 92 23:51
دختر خوب چرا اینقد به خودت زحمت میدی عزیزم پاراگراف به پاراگراف نوشته هاتو چرک نویس کن وقتی کامل شد تایید کن که نپره


باش از این به بعد حواسم هست
مامان پریسا
27 تیر 92 23:52
به به چه غذاهایی دلمان خواست


بفرمایید نوش جان
مامان پریسا
27 تیر 92 23:53
رویا؟
اگر ماه رمضان نبود باز هم عکس غذا میذاشتی؟

البته الان که دارم میخونم از افطار گذشته.


خو شما بذارین من نذارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خواهر فرناز
28 تیر 92 13:49
سلام
بله آنلاینم


سلام خوشبختم
خواهر فرناز
28 تیر 92 13:58
نینی گپ باز کردم جواب ندادین؟


نت مدام قطع و وصل میشه ندیدم
مامان نرگس
29 تیر 92 10:17
سلام دوست عزیز ممنون که به یاد ما بودین. شما خوبین الحمدلله؟/


ممنون به دعاتون مشغولیم
سودابه
29 تیر 92 17:51
رویاجونم سلام.نوه گلم محمد متین در جشنواره نی نی شکمو شرکت کرده اما من قبلا با همراهم به نی نی های دیگه رای دادم
لطفا تو لوطی گری کن و بهش رای بده
کد ش683است که باید به شماره 20008080200ارسال بشه قبلا از رایتون سپاسگزارم
به خونه وب من و نوه های گلم تشریف بیارین خوشحال می شیم.
[دست


اطاعت امر میشه بانو

سودابه
29 تیر 92 17:54
خفه نشی تو دختر
زبون روزهمردم از گشنگی
این چه عکسیه گذاشتی
شکلش کگه آب دهنمو راه انداخت رفتم که درست کنم


سلام
بدو درستش کن پشیمون نمیشی
خواهرفرناز
29 تیر 92 21:52
سلام رویا جون منتظر پست های جدیدتون هستیم


بروی چشم
خواهرفرناز
29 تیر 92 23:27
رویا جون شرمنده با تبلت هستم نمیشنوم بعد با لپ تاب میشنوم بهت میگم


ok
سودابه
30 تیر 92 0:08
سلام رویا جون دستت درد نکنه دخملی.
رفتم تو سایتی که نوشته بودی ولی خوب باز رفتم سراغ کباب کوبیده و جوجه خودم.البته باعث کباب خوری امشب من پست خوشمزه تو بود
راستی هیچ متوجه هستی تارا چجوری داره بزرگ می شه؟چشم به هم بزاری داماد دار شدی


خواهش میکنم بانوی من قابل شما رو نداشت
نوش جانتان
وایییییی نه خصلت ما آدمهاست که بزرگ شدن بچه ها رو نمیبینیم یعنی در نظر ماها هنوز همون بچه هستند تا زمانی که بخوان ازدواج کنن و مارو ترک کنند اونوقته که میفهمیم چقدر بزرگ شدند ...
قربون عروسیش برم ولی دخترمو شوهر نمیدم
مامان آینده یه فسقلی
30 تیر 92 0:31
سلام رویا جان، وقتت بخیر

بالاخره امروز تونستم خدمت برسم،،، ای جاااانم به تارا خانوم دست و دلباز ... خیلی باحال بود، یه لشگر

ههههههه... واقعا بچه های این دوره زمونه خوووووب واسه خودشون مستقل هستن هااااا ، ما دهه شصتی ها رو بگووو ،،،، ایشششش

به به، عجب غذاهای خوشملی ، خوبه من این وقت شب اومدم، نه سر ظهر با دهن روزه


سلام عزیزم
ای بابا باز شماها بدک نبودین ما رو بگو همچین پخمه بودیم که نگو

این به تلافی اون غذاهایی است که گذاشتی و دم افطاری دعوتم کردی بیام وبت زجر بکشم

مامان سونیا
30 تیر 92 16:18
سلام رویا جون چطوری فونتت رو عوض کردی به من یاد بده من که هرکاری کردم نشد که نشد یادم بده من دوستدارم فونتم رو عوض کنم


سلام گلم الان میام بهت میگم
مامان ثمین
31 تیر 92 18:36
سلام عزیزم عجب وبلاگ قشنگی دارین ومطالب خوندنی وجالب وبهترین بخشش فرشته کوچولوتون اگه دوست داشتید ما رو هم لینک کنید تا دوستای خوبی واسه هم باشیم.

راستی ثمین جون من توی جشنواره تابستانه نی نی ها شرکت کرده و نیازمند حمایت شماست

فقط یک sms

کد 102رو بدون هیچ حرف و علامتی به شماره 20008080200

بفرستید

یه دنیا ممنون
لطفا یادت نره فقط یه sms

[تشویش]

سلام گلم خوش اومدی
متاسفانه قبلا رای دادیم
کاش آدرستون رو میذاشتین
مامان مرضیه
2 مرداد 92 23:00
???____??______?? ____ ???
??_______??_____?? _______ ??
?___________?___? __________ ?
?____________?_? ___________ ?
_ ?____________? ___________ ?
__ ?_تقديم به بهترين دوستان دنيا
____ ? __________________ ?
______ ? ______________ ?
________ ? __________ ?
__________ ? ______ ?
_______ ?_?__? __ ?__?_?
______ ?____?__?__?____?
_______ ?_____??_?____?
_________ ?_?__??__?
________________ ??
_________________ ??
__________________ ??...
آپـــــــــــــــــــــــــــم.


چشم اومدم
مامان مرضیه
2 مرداد 92 23:43
سلام مامانی دار م بد قول میشم بخدا همه عصرا زودی افطاری رو امادش میکنم برم بازار یهو مهمان میاد برام دیگه نمیشه برم ایشاله فردا میرم برا گلمون سوال بگیرم ببوسش تارا جونمو.


ممنون عزیزم ببخشید توروخدا باعث زحمتت شدم شرمنده ام