شاهدخت تاراشاهدخت تارا، تا این لحظه: 16 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره
بهنود جانبهنود جان، تا این لحظه: 6 سال و 29 روز سن داره

دخترم تارا ***پسرم بهنود

سخنی چندبا دخترم

1391/10/21 12:36
نویسنده : مامانی
1,324 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

 

سلام گل خوشبوی من ،   قلب باز کن چشمانت را ، صبح شده زمان شکفتن است.

گلهای نرگس باغچه شکفته اند و عطرشون پیچیده تو حیاط خونه مون ،

بیدار شو گل زیبای باغ زندگی من  هیچ رایحه ای به خوشبویی و روح نوازی عطر تن تو نیست.

 

 

صبحها سرکارم و پیشت نیستم تا زمان بیدار شدنت مثل روزهای جمعه کنارت بشینم و موهاتو نوازش کنم تا چشماتو باز کنی و با دیدن مامان همیشه غایب لبخندی به زیبایی شبنم روی برگ گل  بزنی و بیای تو بغلم و دستاتو دور گردنم حلقه کنی و بگی آخ جوووووووووووووون امروز جمعه است !!!

باور کن خیلی عذاب میکشم  از اینکه صبح پیشت نیستم تا هنگامی که میخوای بری مهد بیدارت کنم ، نازتو بکشم ، لباس تنت کنم ، موهای قشنگتو شونه بزنم و مدلهای مختلف برات ببندم تا مجبور نباشی شونه و کش موهاتو ببری مهد و مربی تون برات انجام بده و یا مثل الان که مربی تون عوض شده خودت سر سری چندتا برس بکشی تو موهات و یکی دوتا گیره کج معوج بزنی روشون وراهی بشی...

اینقده دلم میخواد کیفتو بندازم رو کولت و باهم راهی مهد بشیم بعد ساعت یازده هم باشوق و ذوق بیام دنبالت و برت گردونم خونه...

ولی چه کنم که نمیشه ما کار میکنیم تا آینده تو رو بسازیم .امیدوارم بزرگ که شدی به خاطر همه کارهایی که نتونستم برات انجام بدم و زمانهایی که بهم احتیاج داشتی ونتونستم درکنارت باشم ازمن دلگیر نباشی گلم

تو همه ی عشق و امید و زندگی منی ... خداوند تورا از همه ی بدیها و ناملایمات و زشتیهای روزگار به دور بدارد. از او میخواهم همیشه قلب تو پراز مهربانی و لطافت و  عشق خودش و تنت را سالم و سلامت نگه دارد.

قلبدووووووووووووووووووست دارم تارای عزیزتر از جانننننننننننننننمقلب

 

 

 

بدو تو ادامه مطلب....

 

هفته قبلی که رفته بودیم خونه خاله مرضیه یه سری تستهای هوش مربوط به رشته شو (روانشناسی ) روی تو انجام دادیم . تو آزمون آدمک گودیناف آی کیوت ١٦٦ شدی. تو آزمون ریون رنگی هم باهوش دراومدی ولی آزمون مکعبهای رنگی که عکسش رو در زیر گذاشتمو نتونستی انجام بدی انگاری دوست داشتی فقط باهاشون خونه سازی کنی !!!

این فانوس کوچولوی خوشگل رو هم تو بساط دست فروش کنارخیابون دیدی و برات خریدمش، آویزونش کردی کنار تختت  ... زیادبزرگ نیست فکر کنم کلا ٧ سانتی باشه

این دوتا گل هم تقدیم به تو دختر خوشگلم که عاشق گلی خودتم گللللللللللللللللللللللی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (30)

ستاره زمینی
21 دی 91 12:35
عزیزم چه دلنشینو مادرانه .انشالله سایتون همیشه بالا سر تارا جون .
تارا جون وبت خیلی دیر باز میشه.علتش چیه...........


ممنون دوست خوبم
وب تارا که مشکلی نداره خیلی راحت میاد بالا / شاید اینترنتت کم سرعته؟
ستاره زمینی
21 دی 91 12:35
مامان مهربد
21 دی 91 20:22
خدا گل دخترت رو برا تو و تو رو برا گل دخترت نگهداره


ممنون دوست عزیز خدا مهربدی رو هم سلامتی کامل عطا کنه
zahra
22 دی 91 14:02
مرسی که گفتی...عکسا امادن ...اپلود کنم؟بیا وبم


هر گلی زدی به سر خودت زدی عسلک
رها
22 دی 91 17:30
پس تارا جونم تیزهوشه!
هوراااااااااااا [hr
تیز هوش که نه ولی فکر کنم تو دسته باهوشها راهش بدن
تارا
22 دی 91 18:13






مهتاب
22 دی 91 22:04
رویا جونم نگران نباش بچه ها خیلی خوب درک میکنن واقعیتهای زندگی بخصوص دخملی ها
تارا گلم همیشه قدر دان مادرش خواهد بود
در ضمن فانوسی که خریدی خیلی قشنگ


قدم رنجه فرمودی بانو
خواهر فرناز
23 دی 91 18:25
ممنون عزیزم
زحمت را شما کشیدین که به فرناز رای دادین


خواهش میکن خانوم گل
دخملیــــــــــــــــــ
23 دی 91 19:12
الهی..............
من تنها کسیم تو خونوادمون سرکار نیستم...
اینقده هم بهم اعتراض میکنن ولی من اصلا دنبالش نیستم که نیستم .
بچه ها عادت میکنن و مخصوصا دخترا که ته ته ته زندگی هم شده قدر شناسن
ولی من خودم تحملشو ندارم
خدا بهت قوت بده آجی


ممنون آجی / اگه برات مقدور باشه پیش دخملی بمونی خیلی خوبه
بابای دوقلوها
23 دی 91 20:34
خیلی زیبا نوشتید
گلیمون هم دیگه بزرگ و خانومی شده.


نظر لطفتونه
مامان پریسا
23 دی 91 23:18
برای اینجا هم یه سلام گرمه دیگه.

وای عزیزم چه زیبا احساستو نوشتی. اشکم دراومد.
مطمئن باش تارا جون مامان مهربونشو درک میکنه که داری سختی ها رو به خاطرش تحمل میکنید.
برم ببنم اون طرف چه خبره


وااااااااااای یعنی تا این حد نوحه سرایی کردم؟!!


مامان پریسا
23 دی 91 23:46
تسته جالبیه من هم کامل دارمشون.یادش بخیر چقد باهاشون کار میکردیم.


آره جالب بودن بعضیهاشو منم نتونستم انجام بدم!!1
مامان پریسا
23 دی 91 23:46
چه فانوس خوشکلی.چه عکس هنری ازش گرفتی رویا جون


ما اینیم دیگه
سپیده از وبلاگ "کودک من"
24 دی 91 7:16
با سلام. رای اولتان مورد قبول است. لطفا رای دوم رو نفر دیگری انتخاب کنید. با تشکر.
محمد
24 دی 91 11:40
شادباشید وسلامت


ممنون از حضورتون
فرناز
24 دی 91 23:03
سلام سلام سلاااااااااااام
خوبین؟ خوشین؟ سلامتین؟
به به خوشم اومد تاراجون
آفرین به این هوش و ذکاوت فکر کنم عین خودم میشی
خوب حالا به افتخار تاراجون
همگی دست و جیغ و سوت و قر و هورااااااااااا
حالا بیااااااااااا آآآآآآآ آ .آ .آ
سیا نرمه نرمه سیا توبه توبه


آی گل گفتی تو این قسمت ساز آواز و رقص دقیقا به شما رفته !!1

مادر کوثر
25 دی 91 7:53

برای مامانی پر تلاش


برای تاراجون صبور


مررررررررررررررررررسی عزیزم بوووووووووس
مادر کوثر
25 دی 91 7:55


آفرین خوشگل خانم باهوووووووووووووووش

چه فانوس بامزه ای

وای چه گلای قشنگی. میدیشون به من تارا جون؟!


قابل شما رو نداره خاله مهربوووووووووون
نرگس مامان طاها و تارا
25 دی 91 10:59
رويا؟؟؟؟؟؟؟؟تارا ديگه با مهد كامل كنار اومده؟


آره عزیزم چه جور هم / اگه یه روز نره دلتنگی میکنه !!!
مامان تارا و باربد
25 دی 91 11:58
سلام مامانی خوبین شما خوش می گذره عکسا عالیه دخمر تیزهوشمون هم ایشالا همیشه موفق باشه


به لطف خدا بد نیستیم مرررررسی گلم
مامان آرشیدا قند عسل
25 دی 91 12:04
سلام وایییی حرفهای دلمو زدی کاملا حست رو میفهمم و میدونم که چی میگی ولی خوب چاره ای نیست و این هم بخشی از زندگی ماست و مطمئنا وقتی بچه ها بزرگتر بشن این براشون افتخاری خواهد بود که مادرانی تحصیل کرده و شاغل دارند زیاتد خودت رو اذیت نکن و تارا گلی ر و ببوس


از همدردیت بسیار متشکرم عزیزم
مامانی درسا
25 دی 91 13:04
دوست گلم غمگین نباش شاید الان تارای گلم کمی از دوری مامانش دلگیر و نارحت بشه ولی مطمئن باش در آینده میدونه که شما بهترینی و بهت افتخار میکنه ....... پاینده باشید .


خوش اومدی دوست جونی ممنون از لطفت
مامان نادیا و نلیا
25 دی 91 19:48
خدا همیشه سالم واستون نگهش داره


ممنون دوست عزیز

مامان پریسا
25 دی 91 23:34
رویا جون حد اقل ابرو داری میکردی غلط غلوط هامو درست میکردی.تقلبی برا همچین جاها خوبه هااااا

حالا برو کمی پچ پچ


ای وای ندیدم کجا بود الان درستش میکنم
مامان محمد و ساقی
26 دی 91 0:51
سلام عزیزم
ممنون از رایی که به ما دادین
ماشا... چه مامان پر احساس و لطیفی هستی.پست خیلی قشنگی بود.
وقتی بزر
شد متوجه میشه چقدر براش تلاش کردین و دوسش دارین
هزار ماشا... به این دختر خوشگل


ممنون از حضور و نظر پرمهرتون / فرشته های نازتو ببوس
مهتاب
26 دی 91 10:44
آره رویا جون بیشتر شبیه دوسه سال پیش مبیناست
http://www.niniweblog.com/upl/roz86/13315920595.jpg
اینجا مبینا 2سال ونیمش بوده همسن الیسا ببین شبیه همند
به نظر من بچه ها نگاهشون ومعصومیت توی چشماشون همه شبیه هم نه؟
رلستی رویا جون ما از مشهد میریم کرج پیش اقوام بابای مبینا
قول توی شهر غریب بیشتر بیای پیشم دیگه نمیتونم هر هفته برم مهمونی خانوادگی وخواهر جونیما دیگه فکر کنم دیگه زود به زود نبینم . میرم بین قوم شوشو
خودت که میدونی هیچیکی مثل مادر وپدر آدم نمیشه فعلا که تقدیر اینه
راستی نگفتی شما کجایی باید جای گرمی باشی که آفتابش طلایی درست حدس زدم ؟



ایشالا هرجا که هستی دلت همیشه شاد و تنتون سالم باشه
مادر کوثر
26 دی 91 15:30
سلام عزیزم
با پست های مسافرت و فرار از آلودگی تهران بروزیم


چشم اومدم
ستاره زمینی
27 دی 91 16:38
مامان پریسا
27 دی 91 20:16


ممنون رویا جون.


عسسسیسمی
ilijoon
29 دی 91 17:15
آفرين به دخمل باهوش وبا استعدادمون ان شاالله تو تمامي مراحل زندگيت موفق باشي


ممنون خاله جوووووووون