شاهدخت تاراشاهدخت تارا، تا این لحظه: 16 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره
بهنود جانبهنود جان، تا این لحظه: 6 سال و 29 روز سن داره

دخترم تارا ***پسرم بهنود

وقتی بزرگ میشی...

1392/5/9 23:22
نویسنده : مامانی
1,123 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

نگارش : ٩/٥/٩٢

 

آﻧﻘﺪﺭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻥ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭ ﻧﮑﻨﯿﺪ !!!
ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺮﻩ ...
ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ ﻣﯿﺮﯼ ﻣﺪﺭﺳﻪ ...
ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﯿﺸﯽ ...
ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ ﻋﺮﻭﺱ ﻣﯿﺸﯽ ...
ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ ﺑﺎﺑﺎ ﻣﯿﺸﯽ ...
ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ ...
ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ ...

ﮐـــــﻮﺩک ﺭﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﮐـــــــﻮﺩﮐــــــﯽ ﮐﻨﺪ !

 

 

وقتی بزرگ میشی

 

وقتی بزرگ میشی ، دیگه خجالت می کشی به گربه ها سلام کنی و برای پرنده هایی که آوازهای نقره ای می خونند دست تکون بدی.. .

وقتی بزرگ میشی ، خجالت می کشی دلت برای جوجه قمری هایی که مادرشون برنگشته شور بزنه. فکر می کنی آبروت میره اگه یه روز مردم - همونهایی که خیلی بزرگ شده اند - دلشوره های قلبت رو ببینند و به تو بخندند...

وقتی بزرگ میشی ، دیگه خجالت می کشی پروانه هاي مرده ات رو خاك كني براشون مراسم روضه خوني بگيري و برای پرپر شدن گلت گريه كني. ..

وقتی بزرگ میشی، خجالت می کشی به دیگران بگی که صدای قلب انار کوچولو رو میشنوی و عروسی سیب قرمز و زرد رو دیدی و تازه کلی براشون رقصیده ای. ..!

وقتی بزرگ میشی ، دیگه نمی ترسی که نکنه فردا صبح خورشید نیاد ، حتی دلت نمی خواد پشت کوهها سرک بکشی و خونه خورشید رو از نزدیک ببینی ...

دیگه دعا نمی کنی برای آسمون که دلش گرفته، حتی آرزو نمی کنی کاش قدت می رسید و اشکای آسمون رو پاک می کردی. ..

وقتی بزرگ میشی ، قدت کوتاه میشه ، آسمون بالا می ره و تو دیگه دستت به ابرها نمی رسه و برات مهم نیست که توی کوچه پس کوچه های پشت ابرها ستاره ها چی بازی می کنند .اونا اونقدر دورند که تو حتی لبخندشونم نمی بینی و ماه - همبازی قدیم تو - اونقدر کمرنگ میشه که اگه تموم شب رو هم دنبالش بگردی پیداش نمی کنی ...


وقتی بزرگ میشی ، دور قلبت سیم خاردار می کشی و در مراسم تدفین درختها شرکت می کنی و فاتحۀ تموم آوازها و پرنده ها رو می خونی و یه روز یادت می افته که تو سالهاست چشمهات رو گم کردی و دستات رو در کوچه های کودکی جا گذاشتی. اون روز دیگه خیلی دیر شده ...

فردای اون روز تو رو به خاک میدهند و می گویند : " خیلی بزرگ بود "

ولی تو هنوز جا داری تا خیلی بزرگ بشی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (30)

مامان فافا
10 مرداد 92 15:54
دستتون درد نکنه. مطلب جالبی بود.


مرسی از توجه تون گلی
خواهر فرناز
10 مرداد 92 16:43
قالب نو مبارک
مطلب خیلی جالب بود اشک تو چشام جمع شد واقعا راست میگن دیگه دور قلبمون سیم خاردار کشیدیم
ای کاش درست بشیم ای کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاش


الهی نبینم اشکتو
عزیزم هیچوقت نذار کودک درونت بمیره اینجوری قلب و روحت همیشه لطیف میمونه
خواهرفرناز
10 مرداد 92 18:25
رویا جون جواب نظرات را نوشتم بیا بخون جالبن


بعدازظهری اومدم خوندم ما زرنگتریم
مامان آناهیتا
11 مرداد 92 13:55
ممنون دستتون درد نکنه خیلی مفید بود . تارا جونو ببوس


خواهش عزیز
ستاره زندگی
12 مرداد 92 9:49
خیلی با احساس و جالب بود بخصوص این جمله "وقتی بزرگ میشی ، دور قلبت سیم خاردار می کشی ..."
مامان سونیا
12 مرداد 92 10:01
واقعا همینطوره مطب قشنگی بود رویا جون دستت درد نکنه
مامان تارا و باربد
12 مرداد 92 11:11
سلام رویا جون خوبی چه متن زیبایی واقعا که باید کودکی کرد در زمان کودکی دستت درد نکنه قالب جدیدتون هم مبارک طاعات و عبادتتون قبول حق
مامان ترنم
12 مرداد 92 11:40
بسييييييييييييار زيبا.
مامان آناهیتا
12 مرداد 92 16:23



zahra
12 مرداد 92 22:08
سلام فداتشم.خوبی خواهری؟خوبی بی وفا؟خوبی اجی بد مهربونم؟
تارا خوبه؟اخ که چقد دلم برات تنگ شده ابجی...کجایی تو؟بووووس


سلام عزیزم تو خوبی گلی ؟ همینجاها هستم خانمی الان میام پیشت بووووووووووووووووس
مامان آرشيدا قند عسل
13 مرداد 92 13:01
هييييييييي كودكي كجايي كه يادت بخير متنت واقعيت ولي دلگير بود نبينم ناراحتيت رو.
zahra
13 مرداد 92 22:43
خوبم عزیزم...
چرا دیگه دوسم نداری؟فراموشم کردی؟


نه گلم همیشه به یادتم بووووووووووووووس
مامان آوا
14 مرداد 92 1:06
زیبا بود
مامان مرضیه
15 مرداد 92 22:26
من نمیام شمام سر نمیزنینا حالا من شرمندم نمیام شما چرا نمیاین؟خیلی پست قشنگی گذاشتین خیلی خوشم اومد.
بخدا ایقد شرمندت شدم که .. تا حالا نشده بود ایقد بد قول بشم لابد تا الان استخر و خریدین باور کن خانمی اصا روم نمیشد بیام بتون سر بزنم.دو بارم رفتم بازار ولی اوقسمت نتونستم برم آخه دخترم باهام بود بی تابی میکرد نتونستم وسایل خودمم بخرم .تارا جون ببوس .


وای وای نگو توروخدا دشمنت شرمنده
راستشو بخوای منم هنوز وقت نکردم بخرم اون شخصی که میخواست بیاد گناوه هم هنوز نرفته پس بیخیال
ضمناً چندین بار اومدم وبت و نظر گذاشتم ولی نمیدونم چرا ثبت نشدند ؟
zahra
16 مرداد 92 22:49
جدا؟قربونت اجیم....
دوست دارم باهات حرف بزنم


درخدمتم عزیزم ولی چطوری تو نی نی وبلاگ که وب نداری که بیا تو چت؟
مامان آناهیتا
17 مرداد 92 5:04
سلام عزیزم
عید بر شما و خانواده مبارک


سلام بانو همچنین به شما و خانواده گرامیتون مبارک باشه
مامان پریسا
17 مرداد 92 7:13
سلام رویا جون ممنون که به یادم بودی ببخش دیر بهت سر زدم ولی بالاخره اومدییییییییییییییییم


خوش اومدی عزیزم نبودی نگرانت شدم
مامان پریسا
17 مرداد 92 7:14
کم کم غروب ماه خدا دیده می شود

صد حیف ازین بساط که برچیده می شود

در این بهار رحمت و غفران و مغفرت

خوشبخت آنکسی ست که بخشیده می شود

عید شما مبارک


عیدشماهم مبارک

مامان سونیا
17 مرداد 92 15:34
خداحافظ ای ماه غفران و رحمت / خداحافظ ای ماه عشق و عبادت خداحافظ ای ماه نزدیکی بر آرزوها / خداحافظ ای ماه مهمانی حق تعالی خداحافظ ای دوریت سخت و جانکاه / خداحافظ ای بهترین ماه الله
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
17 مرداد 92 16:46


عجب تلنگری بووووووووود

دستت درد نکنه رویا جوووووووون...

کلللللللللی چیز یادت گرفتممممممممممم









خوشحالم که خوشتون اومد



سودابه
18 مرداد 92 2:43
قدر بشناسید مستان آخرین پیمانه را
ساقی امشب میکند تعطیل این میخانه را
گو به مهمانان که مهمانی به پایانش رسید
خورده یا ناخورده؛ باید ترک کرد این خانه را
عید سعید فطر مبارک


وقتی بزرگ میشیم غم ودرد و رنج با ما بزرگ میشه بعد میفهمیم خدا داره امتحانمون میکنه


عیدشما و خانواده محترم نیز مبارک باشه
مامان ترنم
19 مرداد 92 10:18
خدایا به ما توفیق ده تا از کسانی باشیم که حاصل دسترنج یکماه ی خود را در رمضان، از این به بعد هم حفظ کنیم.(آمین) عيد شما مبارك



آمـــــــــــــــیـــــــــن
امیر
19 مرداد 92 10:34
سلام عید تارا خانومم مبارک.وب خوشگلی داری.


مرسی از حضورتون
مامان آرشيدا قند عسل
21 مرداد 92 8:21
خانومي عيدت مبارك
بعد ما منتظر پست جديد هستيم
بعد اين نيكا خانوم كي هستند ؟ در جرياني كه ما هم يه نيكا خوشگله داريم



سلام گلی عیدشماهم مبارک باشه
نیکاجان خواهرشوهردخترعمه من هستش !! نسبتو حال کردی؟
یه دوست خوبه که تو گالری کارهای دستیشوبرای فروش میذاره
مامان نرگس
21 مرداد 92 8:32
خواهر فرناز
21 مرداد 92 22:44
رویا جون کجاییی؟!!!!
خبری ازت نیست دلمون تنگید؟!!!!


سلام عزیزم رفته بودیم خونه بابابزرگ دیشب برگشتیم
مامان فافا
23 مرداد 92 14:18
سلام مامان تارا گلی
کجایید؟دلمون تنگیده واستون


سلام گلم
چند روزی خونه نبودیم
به زودی میایم
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
24 مرداد 92 12:01
یه وخت آپ نکنیدااااااااااا

اصلا تنگ دل نشدیم واستووووووووووون






ای وای از دست این نت ... مدام قطع و وصل میشه
بذار یه کم آروم بگیره چشم
سهيلا
2 شهریور 92 11:22



حالا چرا گریه میکنی؟
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
13 شهریور 92 11:57
سلام عزیزم...

اگه علاقمند به " شیمی و دانسته های علم شیمی " هستی، سری به این وبلاگ بزن.

shimiclass.blogfa.com

وبلاگ ِ یکی از دوستای خواهرمه که استاد شیمی هستش و تازه شروع به نوشتن وبلاگ کرده. خوشحال میشه واسش کامنت هم بذاری.

ممنون.

سلام گلم بروی چشم لینکیدمش