شاهدخت تاراشاهدخت تارا، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
بهنود جانبهنود جان، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

دخترم تارا ***پسرم بهنود

به هیچ وجه ادکلن‌ Lovely نخرید

وزارت بهداشت: مردم به هیچ وجه ادکلن‌ Lovely نخرند دو سه روز پس از شایع شدن اخباری درباره مرگبار بودن ادکلن‌ Lovely، وزارت بهداشت به مردم هشدار داد این ادکلن را نخرند. این هشدار را مدیرکل نظارت بر فرآورده‌های آرایشی و بهداشتی سازمان غذا و دارو داده است. پایگاه اطلاع رسانی وزارت بهداشت دراین باره نوشت: در پی انتشار اخباری مبنی بر عرضه و توزیع ادکلن‌ های حاوی گازهای سمی در عراق و احتمال ورود این فرآورده به داخل کشور، سازمان غذا و دارو از مردم خواست تا در صورت مشاهده موارد مشکوک و مرتبط با این موضوع، سریعا دانشگاه‌های علوم پزشکی محل سکونت خود را در جریان امر قرار دهند. دکتر عبدالعظیم بهفر گفت: سازم...
20 مرداد 1391

شهادت امام علی (ع) تسلیت باد

بر روح تمام شیعیان تیغ زدند بر مردترین مرد جهان تیغ زدند خورشیدبه سینه، ماه برسر می زد انگاربه فرق آسمان تیغ زدند. سالروز شهادت امام علی(ع) تسلیت باد   امشب خدا بگشود درهای سما را پیوسته می خواند به خود اهل دعا را گر پهن کردی ساعتی سجاده ات را یاد آر یاران و ببرهم نام ما را     خدایا در این شبهای قدر قدم هایی را که برایم بر می داری بر من آشکار کن تا در هایی را که به سویم میگشایی ندانسته نبندم و در هایی را که به رویم میبندی به اصرار نگشایم . . . التماس دعا ...
19 مرداد 1391

شعر

ماه من ، غصه چرا ؟! آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز مثل آن روز نخست گرم وآبي و پر از مهر ، به ما مي خندد ! يا زميني را که، دلش ازسردي شب هاي خزان نه شکست و نه گرفت ! بلکه از عاطفه لبريز شد و نفسي از سر اميد کشيد ودر آغاز بهار ، دشتي از ياس سپيد زير پاهامان ريخت ، تا بگويد که هنوز، پر امنيت احساس خداست ! ماه من غصه چرا !؟!  تو مرا داري و من هر شب و روز ، آرزويم ، همه خوشبختي توست ! ماه من ! دل به غم دادن و از ياس سخن ها گفتن کارآن هايي نيست ، که خدا را دارند ... ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزي، مثل باران باريد يا دل شيشه اي ات ، از لب پنجره عشق ، زمين خورد و شکست، با نگاهت به خدا ، چتر ش...
18 مرداد 1391

دایی داوود و نی نی کوچولوش

سلامی دوباره به همه دوستای عزیزمون این مدت به دلیل مشکل داشتن نتمون نتونستیم پستی بذاریم. درد دل هر روز تارا بعد از اینکه عصر از خواب بیدار میشه اینه: مامان الان عصره ؟ من: آره عزیزم تارا:کسی نمیخواد بیاد خونمون؟ من: نه عزیزم تارا:نمیخوایم بریم جایی خونه کسی؟ من: نه عسلکم خوب حالا من چیکار کنم ، حوصله ام سر میره .... با کی بازی کنم و.... تا اینکه روز جمعه زنگ خونه به صدا در اومد و تارا.... با سررفت به طرف در فوراً با یه حرکت استراتژیک درو باز کرد و نیشش تا بناگوش باز شد .... بله دایی داوود و خانمش و نسترن گلی دخملش و نی نی تازه متولد شده شون محمد نانازی اومدند تارا از خوشحالی سر از پا نمیشناخت فوراً نسترن رو به اتاقش...
15 مرداد 1391

آرایشگر ناشی

دیشب دخملی یهو زد به سرش رفت اتوی مو رو آورد و گفت مامان بیا موهای منو مثل موهای فرناز فرفری کن منم عاشق آرایشگری معطل نکردم و دست به کار شدم بعداز ده بیست دقیقه ای وقتی نتیجه کار رو نگاه کردم از خنده روده بر شدم . آخه قیافه اش خیلی خنده دار شده بود نمیدونم آرایشگر ناشی بود یا موهای فر به دختری نمی اومد... خودتون نظر بدین ایراد از من بود یا.....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اینقد بهش خندیدم رفت بازشون کرد و شونه شون کشید ولی مگه صاف میشدند کار خودمو کرده بودم اینم عکس آخریش : طفلی عزیزم .....توروخدا ببینید قیافه شو به چه روزی انداختم ...
28 تير 1391

هدیه های رها جون برای تارا

چند روز پیش دخترعمه ام به همراه آقاشون آقا میثم بعداز پایان امتحانات ترمش اومد خونه باباش اینا.... وقتی تارا خانم خبردار شد آجی رها اومده فوراً گفت زنگ بزن ببین برام چی آورده (تارا منتظرالهدیه هستش)خلاصه فرداشبش شام درست کردم و با هم رفتیم پارک و دخملی هم هدیه هاشو گرفت خوشحال و خندون نیشش تا بناگوش باز شد .. محتویاتبسته دریافتی: یه کیف کوچولو، یه کتاب نقاشی ، یه پازل، یه سی دی بازی کودکانه ) اینم عکساش: ...
28 تير 1391

مسابقه لبخند یک فرشته

این عکس هفتمین روز تولد تاراجونمه ، هفت روز سخت و زجر آور رو من و دخملی تو بیمارستان گذرونیدم آخه تارای ما فاویسم داشت و به همین خاطر زردیش پایین نمی اومد . واااااااااااای که چقد سخت گذشت !!! این عکس همون لحظه ای است که بالاخره مرخص شدی و وقتی خاله مرضیه میخواست ازت عکس بگیره این لبخند زیبا رو بر روی غنچه لبانت نشاندی عزیزم . (یک دنیا آرامش در این لبخند برای من نهفته است.) ...
27 تير 1391

یه دوست خوب پیدا کردیم

هوووووووووووررررررررررررراااااااااااااااا ما یه همشهری تو نی نی وبلاگ پیدا کردیم . وقتی فهمیدیم تو یه شهر ساکنیم خیلللللللللللی خوشحال شدیم . مثل اینکه تو غربت یهو یکی از آشناهاتو ببینی چقد خوشحال میشی؟؟؟؟؟؟ اینم آدرس وبشه: http://www.hedye_khoda.niniweblog.com ...
26 تير 1391