شاهدخت تاراشاهدخت تارا، تا این لحظه: 16 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره
بهنود جانبهنود جان، تا این لحظه: 6 سال و 26 روز سن داره

دخترم تارا ***پسرم بهنود

آخ جون مامانم خونه است!!

1392/2/24 23:10
نویسنده : مامانی
3,146 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

نگارش: ٢٤/٢/٩٢

سلام به عشق مامان

امروز را مرخصی گرفتم تا تو خونه بمونم و تو دختر یکی یه دونه ام رو ببرم مهد و بعدش هم بیام دنبالت بیارمت ،  همانطور که خودت خواسته بودی / وقتی بهت گفتم خیلی خوشحال شدی

صبح که بیدار شدیم لباسهاتو تنت کردم و وسایلتو آماده کردم و بردمت مهد و تحویل مربیای مهربونت دادمت

بعد برگشتم خونه و هدیه ای که خریده بودم رو برداشتم و اومدم مهد و یواشکی دادم به مربی تون تا به خاطر اینکه دختر خوبی بودی و کارهای خوبی انجام دادی بهت جایزه بدن (آخه عشق هدیه ای درست مثل مامانت)

بعد که دوباره برگشتم دنبالت دویدی و سرافونی که جایزه گرفته بودی رو نشونم دادی و خیلی ذوق کردی /مربیهات هم وسابلت رو آماده کردند و آوردند چون امروز دیگه آخرین روزی بود که رفتی مهد و دیگه تعطیل شدی

جونم واست بگه که مربیهای مهدتون از همه لحاظ ازت راضی بودند و تورا بهترین شاگردشون می دانستند و بعدش هم ازشون تشکر کردیم و خداحافظی کردیم و برگشتیم خونه

ناهار هم برات قورمه سبزی درست کردم و یه بشقاب پر غذا خوردی و همه اش میگفتی مامان دستت درد نکنه خیلی خوشمزه شده خوشمزه/ نوش جان دختر گلم

راستی یادم رفت بگم یکی دیگه از دندونای پایینت نیز افتاده و یه روز که با عمه رفته بودیم بازار عمه برای هدیه افتادن دندونت دوتا جوجه رنگی برات خرید که خیلی دوستشون داشتی ولی متأسفانه سه روز بعد وقتی تو حیاط گذاشته بودمشون که هوا بخورند ، گربه سیاه بدجنس از یک لحظه غفلت ما استفاده کرده و دوتاشون رو خورد ... الهی فدات بشم خیلی ناراحت شدی دل شکسته

چندتا عکس تو ادامه مطلبه بدو برو ببین

 

اینم دختر پر ستاره من /

اینم سارافونی که جایزه گرفتی و خیلی دوستش داری

ژستهای مختلف میگرفتی و میگفتی عکس بگیر

فداااااااااااااااااااااااااات شم عشششششششششششششقم

 

اینجا مشغول  بازی با وسایلت هستی که از مهد آوردیم

اینم عکس فارغ التحصیلیته که از طرف مهد انداختین

اینم کار خارق العاده ای است که جدیداً از یاسین پسر عمه یاد گرفتی و از چهارچوب در بالا میری و میله بالایی رو میگیری و از همونجا میپری پایین !!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (28)

ارغوان
25 اردیبهشت 92 8:19



آریوبرزن
25 اردیبهشت 92 8:23
سلام بسیارخوشحالم که همچنان درفضای مجازی مشغول فعالیت هستید. سلام به تاراخانم وبابایی گرامیش برسانید. ر


سلام برادر گرامی ممنون بزرگیتون رو می رسونم
نرگس مامان طاها و تارا
25 اردیبهشت 92 8:24
عزيزم.تارا جونم داره بزرگ ميشه....
رويا خيلي كار خوبي كردي كه اين خواسته تارا رو اجابت كردي.مطمئنم كه خودتم خيلي لذت بردي.


آره وقتی خوشحالی رو تو چشماش دیدم انگاری دنیا رو بهم داده بودند
نرگس مامان طاها و تارا
25 اردیبهشت 92 8:26
چقدر اين سارافون قشنگ رويا دست مهدشون درد نكنه چقدرم با سليقن


آره عزیزم مربیاشون خیللللللللللللللللللی باسلیقه ان
مامان تارا و باربد
25 اردیبهشت 92 8:35
هزار آفرین به این دخمر پر ستاره امیدوارم همیشه موفق باشه
لباسش که عالی دست مامانی گل درد نکنه
عاشق بچه های شیطونم با اون بالارفتنش از دیوار می بوسمش


مرسی خاله جوووووووووووووون مهربون / باباش نمیذاره اینکارو بکنه ولی من کاریش ندارم البته پیشش هستم که مشکلی پیش نیاد
مامان آرشيدا قند عسل
25 اردیبهشت 92 9:06
آفرين به دختر خوب و نازنين فرشته روي زمين كه اينهمه ستاره گرفتي چه سارافون قشنگي هديه گرفتي به به مباركه واييييي شيطون بلا نيفتي از اون بالا و نهايتا بوس براي دختري و مادري كه بالاخره تو رو به آرزوت رسونده


ممنون خانومی بووووووووووووووووووووس برای شما/ دخترنگو بلا بگو
مامان آناهیتا
25 اردیبهشت 92 10:58
سلام عزیزم چقدر خوب کردی که روز آخر مهدشو مرخصی گرفتی و خودت کنارش بودی . وقتی پست قبلی تو خوندم خیلی دلم گرفت گناه دارند بچه ها .آفرین به مامان مهربون

عکس هات و سارافنت خیلی خوشکله عزیزم .
راستی الان که مهد تعطیل شده کجا می مونه



مرسی عزیزم
پیش مادربزرگ دیگه / از 6 ماهگی تارا آوردیمش پیش خودمون زندگی میکنه
مامان ترنم
25 اردیبهشت 92 11:55
واي كه رويا جون چقدر كار خوبي كردي . واقعا عالييييييييييييي.
خيلي لذت بردم از اين كارت . منم فكر كنم يه روز بايد براي دخترم و شايد بيشتر براي دل خودم كه كمي آروم بشه اين كار رو بكنم.
يه دنيا بوس براي گل دختر نمونه و مامان مهربونش.


ممنون از لطفت گلم / حتما اینکارو بکن تارای من که خیلی ذوق کرد
مهتاب
25 اردیبهشت 92 14:53
آفرین به تارجونم
که همیشه اول میشه آفرین به مامان مهربون
تارا گلم چقدر لباست قشنگ وبهت میاد آفرین مامان خوش سلیقه همیشه شاد باشید
مامانی فکرکنم تارا به ژیمناستیک علاقه داره


آره فکر کنم ژیمناستیک دوست داره چون همیشه پشتک و وارو .... میزنه
خواهر فرناز
25 اردیبهشت 92 23:18
به به دست مامانی درد نکنه امروزا مرخصی گرفته غذای خوشمزه پخته واسه تاراجون

چه قدر ستاره داره هـــــــــــــــــــــــــــــورا

چه سارفون نازی مبارکت باشه خیلی بهت میاد

عکس آخر ومن


میبینی توروخدا این از عوارض دیدن لاکپشتهای نینجاست

ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
26 اردیبهشت 92 0:46
چه عکس های قشنگی

چه سارافون قشنگی

چه دختر قشنگی

چه کار خارق العاده ی عجیبی

مواظب باش دختر .

مامانی مرسی که پیش دخملی موندی ... خنده و ذوق رو از چشماش می شه دید




سلام عزیزم / آره دخترم اینقده خوشحال شد که نگو
مامان نادیا و نلیا
28 اردیبهشت 92 0:45
آفرین دختر ستاره ای و باهووووش...چه سارافون نازی عزیزم
وای فدات شم دختر شیطون



ممنون گلم / قدم رنجه فرمودین /بوووووووووس برای نادیا و نلیای خوشگلت
مامان سونیا
28 اردیبهشت 92 9:19
دستت درد نکنه مامانی مهربون هم به خاطر همراهیت با تاراجون در روز اخر مهد و گرفتن مرخصی که حسابی گل دختر رو شاد کردی هم به خاطر اون سارافون خوشگل که چقدر هم بهش میاد خوشگل خانم رو وهزار ماشاالله به این دختر خوشگل و پرستاره و نمونه همیشه موفق باشی خاله


ممنونم از لطفت مامانی مهربون /خوشگلکت رو ببوس
رها
28 اردیبهشت 92 17:42
فارغ التحصیلیت مبارک خانم کوچولوی پرستاره من
دست و هورای بلند
رویا جونم چه کار خوبی کردی که یه روز پیش آجی کوچیکه من بودی به دوتاتون
لباسش خیلی قشنگه مرسی مامان خوش سلیقه
منم واسه این دختر پرستاره یه هدیه دارم که هر وقت اومدم خونتون میارم براش



ممنون آجی رهای عززززززززززززززززززیزم / آخ جون کی میای؟
خواهر فرناز
28 اردیبهشت 92 23:26
چرا پست جدید نمذارین؟
منتظریمممممممممممممممم
ممنون از کامنت زیباتون


باشه میذارم خانوووووووووووم خانوما
مامان نرگس
29 اردیبهشت 92 1:38
آفرین به این دختر پر ستاره


ممنون خاله ی خوبم
مادر کوثر
29 اردیبهشت 92 9:54


عزیزممممممممممم

چه حس خوبی میده تعطیل شدن مهد و گرفتن جایزه و بودن مامان تو خونه و ...

یاد دوران مدرسه و اینا افتادم

شاد باشی همیشه تارا خانوم نانازی


ممنون خاله جون
دوران مدرسه .... هیییییییییییی روزگارررررررررر

مامان مرضیه
29 اردیبهشت 92 14:16
از خانه پدر رفته

تنها به سفر رفته

اين‌جا همه دلتنگيم

صبر همه سر رفته

برگرد پدر برگرد

اي‌ رفته سفر برگرد

برخيز و براي ما

سوغات بخر برگرد

وقتي كه پدر دور است

هم خانه ما كور است

هم جان همه اين‌جا

پژمرده و بي‌نور است

الان يكي در زد

يك دفعه دلم پر زد

گفتم پدرم آمد

ماه از دل شب سر زد

امّا تو نبودي آه

شب ماند و نيامد ماه

آن روز خوشم، آن روز

كه تو برسي از راه


چه شعری زیبایی / چقد دلم گرفت خدایا به حق بزرگیت هیچ خونه ای رو بی بابا نکن
مامان آوا
29 اردیبهشت 92 23:30
چه خوب کردی خانمی بچه ها عاشق این کار مامانشون هستن


چیکار کنیم دیگه یکی یه دونه است عزیز دردونه است
آریوبرزن
30 اردیبهشت 92 7:40
سلام.نمی دانم چراعکس هاراکه آپلودمی کنم بعدازچندروز ازوبلاگ حذف می شوند. لطفااگرتوانستیداطلاعاتی کسب کنید وخبرم کنید.


چشم الان میام وبت
مامان مرضیه
30 اردیبهشت 92 11:38
آمین .عزیزم اگه با تبادل لینک موافقی خبرم کن


با افتخار لینک شدین عزیزم
مامان مرضیه
31 اردیبهشت 92 7:21
سلام عزیزم مرسی که اومدی من از گناوه (بوشهر)


خوشبختیم بانو ما هم از گچسارانیم فکر کنم یه دوساعت و نیمی باهم فاصله داشته باشیم
مامان پریسا
1 خرداد 92 14:58
کار خوبی کردی رویا جون. کار اینقد ارزش نداره که به خاطرش بچه ارزو به دل بمونه

خصوصی


ممنون شما به ما لطف دارین
مامان پریسا
1 خرداد 92 15:00
پایان مهد مبارک باشه عزیزم.


مامان پریسا
1 خرداد 92 15:00
سرافونت هم خیلی نازه دست مربیها و مامان مهربون درد نکنه


مررررررررررررررررررسی خاله جان
مامان پریسا
1 خرداد 92 15:01
ولی اون کار اخری خیلی خطر داره عزیزم


نترس خاله جون یه کم ریسک لازمه تازه مامانم هم مواظبمه
مامان سبحان جون
1 خرداد 92 23:24
چه دخمل ملوسی خداحفظش کنه ایشالا


ممنون از دعای خوبتون دوست عزیز / کاش آدرس میذاشتین سر میزدیم
الناز(سیندرلا)
8 خرداد 92 17:57
عزیززززززززززززززززززززززززم ماشالله
مواظب باش خانمی بوووووس


ممنون خاله جون چشم مواظبیم