آخ جون مامانم خونه است!!
به نام خدا
نگارش: ٢٤/٢/٩٢
سلام به عشق مامان
امروز را مرخصی گرفتم تا تو خونه بمونم و تو دختر یکی یه دونه ام رو ببرم مهد و بعدش هم بیام دنبالت بیارمت ، همانطور که خودت خواسته بودی / وقتی بهت گفتم خیلی خوشحال شدی
صبح که بیدار شدیم لباسهاتو تنت کردم و وسایلتو آماده کردم و بردمت مهد و تحویل مربیای مهربونت دادمت
بعد برگشتم خونه و هدیه ای که خریده بودم رو برداشتم و اومدم مهد و یواشکی دادم به مربی تون تا به خاطر اینکه دختر خوبی بودی و کارهای خوبی انجام دادی بهت جایزه بدن (آخه عشق هدیه ای درست مثل مامانت)
بعد که دوباره برگشتم دنبالت دویدی و سرافونی که جایزه گرفته بودی رو نشونم دادی و خیلی ذوق کردی /مربیهات هم وسابلت رو آماده کردند و آوردند چون امروز دیگه آخرین روزی بود که رفتی مهد و دیگه تعطیل شدی
جونم واست بگه که مربیهای مهدتون از همه لحاظ ازت راضی بودند و تورا بهترین شاگردشون می دانستند و بعدش هم ازشون تشکر کردیم و خداحافظی کردیم و برگشتیم خونه
ناهار هم برات قورمه سبزی درست کردم و یه بشقاب پر غذا خوردی و همه اش میگفتی مامان دستت درد نکنه خیلی خوشمزه شده / نوش جان دختر گلم
راستی یادم رفت بگم یکی دیگه از دندونای پایینت نیز افتاده و یه روز که با عمه رفته بودیم بازار عمه برای هدیه افتادن دندونت دوتا جوجه رنگی برات خرید که خیلی دوستشون داشتی ولی متأسفانه سه روز بعد وقتی تو حیاط گذاشته بودمشون که هوا بخورند ، گربه سیاه بدجنس از یک لحظه غفلت ما استفاده کرده و دوتاشون رو خورد ... الهی فدات بشم خیلی ناراحت شدی
چندتا عکس تو ادامه مطلبه بدو برو ببین
اینم دختر پر ستاره من /
اینم سارافونی که جایزه گرفتی و خیلی دوستش داری
ژستهای مختلف میگرفتی و میگفتی عکس بگیر
فداااااااااااااااااااااااااات شم عشششششششششششششقم
اینجا مشغول بازی با وسایلت هستی که از مهد آوردیم
اینم عکس فارغ التحصیلیته که از طرف مهد انداختین
اینم کار خارق العاده ای است که جدیداً از یاسین پسر عمه یاد گرفتی و از چهارچوب در بالا میری و میله بالایی رو میگیری و از همونجا میپری پایین !!!